وبلاگ آقای امیرهوشنگ سوقندی_درمان اعتیاد دروس آکادمی کنگره60
| ||
گالری
" به نام قدرت مطلق الله " صحبتی که امروز میخواهم بکنم مربوط به تاریخ 1374/5/30 است یعنی یک سال قبل از اینکه من dst را شروع کنم . مباحثی که امروز میخواهیم مطرح کنیم روی حس ماست ،که این حس است که تعیین کننده همه چیز است . اطلاعات را به سیستم دیگری میدهد و آن سیستم ارزیابی میکند و باعث میشود که حال ما خوب یا بد باشد . سی دی هایی که هرهفته میآید به این مفهوم نیست که کل مطلب را شما متوجه شوید یک مقدار از مطالب مربوط به سفر اولی هاست، مقدار دیگر برای سفر دومی هاست و دیگری برای همسفران است و بعضی مطالب برای کسانی که زیاد سوادی ندارند یا دکتری دارند و یا از رشته های متفاوت دینی، روان شناسی، یا فلسفه صحبت های ما مورد ارزیابی قرار میگیرد. پس ما باید به گونه ای با هم صحبت کنیم که برای همه پیام و مبحثی باشد که بتوانند روی آن تفکر کنند. بنابراین اگر همۀ صحبت های من را متوجه نمیشوید ایرادی ندارد.. استاد میگوید: * انسانها در تمامی ابعاد مشغول امتحان هستند. در این جهان، در جهان دیگر، برزخ ( به اعتقاد ما) در همه جا این حرکت است و هیچ وقت چیز راکد و ثابتی وجود ندارد چون انسان سیر میشود. انسان باید سرش گرم باشد و بیکار نباشد. باز به مراتب بالاتر برود انسان در هر کجا که قرار میگیرد یک نقطه بالاتر و پایین ترش وجود دارد. نمیتوانیم بگوییم انتهای کمال و رذالت انسان است. * این یک مبارزه است. در این جهان ذره به ذره در حال جنگ و نبرد است. البته جنگی که صلح به ارمغان می آورد. زندگی را میسازد. جنگ تنها به مفهوم سلاح در دست گرفتن نیست بعضی اوقات جنگ افکار، اندیشه و القاء داریم آنچه ما فکر میکنیم فرق دارد، باید با ادامه ها تطبیق انجام پذیرد یعنی ما باید انقدر آموزش بگیریم تا این تطابق درون و برون یکسان شود و تبدیل به یک موجود واحد شود و هر یک قالب خود را بیابد تا هرکسی آن قالب خودش را پیدا کند که چیست. مثلاً : یکی قالبش مهندس ، معمار یا نقاش ماهری است. فیلسوف و یا مرجع دینی کاملی است. * بعضی اوقات قدری مشکل است فراز و نشیبهای بسیار زیادی است تا انسان بتواندجایگاه خودش را پیدا کند. اما ما شما را به میهمانی نیکویی پس از انجام وظایف دعوت میکنیم.( در برنامه کتاب ما همان بهشت موعود است) در خصوص احساس و حس که عرض نموده شده بود ما مطلقاً در عالم آن و این هم به آن میاندیشیم. اگر نور و صوت قوی باشند که هستند اما از وجود حس است که به آنها قوت و نیروی دیگری میبخشد. عالم آن و این : یعنی حهان آخرت وجهان دیگر. حس یکی از آن مسائل کلیدی است که هنوز ما به ابعاد آن نرسیدیم و بسیار اندک ما از حس میدانیم. اگر همۀ ما انسانها از زمانی که به دنیا آمده ایم تا حالا اگر چشم هایمان و دیده هایمان را روی هم جمع کنیم و تمام عقل هایمان را هم روی هم جمع کنیم، ما چقدر از کائنات را در جهان اول دیده ایم؟ و چه میدانیم؟ ما از خیلی از مطالب خود اگاهی نداریم حتی مسائل خودمان به اختیار ما نیست که اگر به اختیار خودمان بود ما حتی یادمان میرفت نفس بکشیم. ما در مقابل خیلی بیماری های روحی و جسمی ساده عاجز هستیم چون نمیدانیم،و فکر میکنیم که میدانیم .میدانیم . ما 5 حس ظاهری داریم: بینایی، شنوایی، چشایی، لامسه و ذائقه . پنج حس هم داریم که در خواب است: خواب غیر ارادی .ما ممکن است در ثانیه ای خواب برویم و یا ساعتها طول بکشد که این دست خودمان نیست. و بعد از خوابیدن در عالم دیگری شروع به خواب دیدن میکنیم . ما وقتی میخوابیم و چشم هایمان میبیند و گوشهایمان میشنود این چشم و گوش ما نیست. و آن حس کاملاً از کار میفتد. یک حس هم داریم که حس ششم است. این یک مترجمی است بین 5 حس ظاهر و باطن . یک سری حس ها هستند که باید در مورد آنها فکرکنیم : احساس شادی، اندوه، خوشحالی، کینه، نفرت، حسادت و ما نمیدانیم چه جوری و از چه حسی هستند .یک سری عرفا به یک سری حس ها هم معتقد اند: حس تخیل، واهمه (توهم) و.... . پس خود حواس دنیایی مسئله است ولی به طور کلی آن 11 حس برای ما نقش گیرنده را دارند. اگر ما احساس و یا حواس نداشتیم ادامۀ زندگی برای ما امکان پذیر نبود حیوانات هم این حس ها را دارند. چون اگر یک حیوان حس نداشته باشد نمیتواند با جهان پیرامونش ارتباط برقرار کند. ما توسط این گیرنده ها با جهان پیرامون خودمان ارتباط برقرار میکنیم . حس: حس اولین نیروی به راه انداختن قوه عقل است مثل: کتاب، اسم کتاب و متن کتاب. یعنی ما با چشم میبینیم جلوی ما چاه است سریع اطلاعات به عقل میرود که جلو نباید بروی . وقتی حس اطلاعات را به عقل میدهد در همۀ انسان ها یکسان نیست. هر موجودی بستگی به نوع خودش با این مسئله برخورد میکند. حس مثل نام کتاب و عقل متن آن است. هر موضوعی یک عنوان دارد و یک متن دارد . ما وقتی موجودی را دیدیم سه اتفاق برای ما میفتد: یا از آن موجود خوشمان میآید یا بدمان میآید و یا نسبت به ان بی تفاوت هستیم. مطالب هم همین طور است ، وقتی حس های ما به ما اطلاعات میدهد ما باید نسبت به آنها واکنش نشان دهیم. آن واکنش به ما بستگی دارد که چه نوع برخوردی با این قضیه داریم . یک مثلثی ما داشتیم که اضلاع آن، نور، صوت و حس بود. این مطالب فقط در کتاب خودمان در موردش صحبت شده و هیچ کجای دیگر نیست. آن هم به صورت صمع(شنیدن)، دیدن و قلب یا احساس. این مثلثی است که تمام ارتباط جهان هستی را برقرار میکندصوت مثل مخابرات اطلاعات را ردو بدل میکند، نور در سیستم فرمان میدهد و حس هم که گیرنده هردو است . گفتیم صوت و نور قوی هستند ولی حس است که به آنها قدرت میدهد. در حقیقت اگر حس نباشد نور و صوت مفهومی ندارد صوت هیچ ارزشی ندارد مقدار شنیدن است که به آن قدرت میدهد. فرض کنید نور وجود داشته باشد ولی هیچ چیزی برای دیدن نور وجود نداشته باشد آنگاه نور چه مفهومی دارد حدیثی است خداوند میگوید: من یک گنج پنهانی بودم . که برای اینکه خودم را نشان دهم انسان را خلق کرده ام شاید بگویید چگونه که ما چگونگی آن را مطرح کرده ایم . مادری از رحم خود فرزندی به جهان میدهد و آن فرزند با مسائلی که رشد نمود به یک مقاماتی یا کارهای سلطانی دست میابد. آن رحم مانند حس است و روح و نفس آن طفل به منزلۀ نور و صوت طلقی میشود. اینجا حس مسئله بسیار حائز اهمیت است و مسئله ساده ایست . *در کائنات با مسائلی روبه رو میشوید که حس مانند دو مرکز بین اصوات و انوار عمل مینماید که وجود سومی را با هیچ چیز نمیشود توضیح داد. نور به طور کلی فرمان میدهد. در کتاب، من در مورد نور به مسائلی برخورد کردم که برایتان میگویم. خداوند نور آسمانها و زمین است. در کتاب ظلمت( تاریکی) به صورت جمع میاید ولی نور به صورت مفرد میآید. روح هم به صورت مفرد میآید در کتاب هرچیزی دلیل خاص خودش را دارد. آسمانها جمع بسته میشود ولی زمین جمع بسته نمیشود. چون یک زمین داریم ولی جهان های دیگری در آسمانها داریم . * خداوند نور آسمانها و زمین است. مثلنورش چراغ دانی است که در آن باشد چراغی که آن چراغ باشد در آبگینه (شیشه) که آن آبگینه گویا که آن ستاره ایست درخشان که افروخته میشود از درخت با برکت که نه شرقی است و نه غربی. یعنی نه غروب میکند و نه طلوع میکند نه کم میشود و نه زیاد میشود. نزدیک است که روغن آن روشن شود و اگرچه نرسیده باشد آن را آتش، نور است، هدایت مینماید. خداوند به نور خود هرکه را که خواهد میزند. خدا مثال ها را بر مردمان و خدا بر همه چیز داناست. چیز دیگری هم در قرآن وجود دارد که به این دو اشاره میکند. مثلاً : در کتاب میگوید که تورات و انجیل و کتاب آسمانی خودمان نور است چون هدایت میکند. پس این کتابهای علمی که همه اش دانش است و مسیر زندگی را به ما نشان میدهد همه نور هستند. مفهوم دیگری که از نور آمده به معنی پاکی و روشنایی، صلح و آرامش است. ظلمت به معنای سیاهی و پلیدی است و نور به معنای رستگاری. خداوند کسانی را که در ظلمت هستند به سمت نور هدایت میکند . * حس است که در جسم هم قبل از وقوع مسائلی به انسان آگاهی و هشدار میدهد. البته ما بابت حس خارج از جسم سخن میگوییم(حس بیرونی). گاهی اوقات حس های بیرونی به صورت الهام قبل از وقوع اتفاقی به ما اطلاع میدهند. ممکن است ما متوجه نشویم ولی بعضی اوقات میخواهیم برویم جایی ولی نمیرویم. * راجع به مثلث که اشاراتی در گذشته نموده ایم و این حس یکی از اضلاع این مثلث میباشد، البته حس به نوعی با خواست هم بی ارتباط نیست و همین طور با جسم. به عبارتی با همکاری بیرون و درون با آگاهی و بدون آگاهی عمل مینماید. حس در صور آشکار و پنهان انسان عمل خودش را انجام میدهد. ارتباط حس با جسم در ناقلهای عصبی است که شما الان خمار هستید یا نیستید. چون در دو حالت حس های متفاوت دارید. اگر سراتونین بدن شخص کم باشد افسردگی میگیرد، اگر نئشه باشد حسش فرق میکند. وقتی دوپامین بالا باشد شادو سرحال میشود. شما به جهت شناخت خود و درون و یا خویش ازنیروی حس بهتر میتوانید بهره بگیرید. البته این مانند همان نقطۀ ابتدا به امر است که ادامه اش بسیار گسترده ( در آخر امر، امر اول اجرا میشود) و مکمل نور و صوت است که به علت کاربردی در اکثر جهانها به نظر ناچیز مینماید. البته شما با تمرین بیشتر و در آینده با کمک بصیرت به آن مطالب ناشناخته دست خواهید یافت . مجموعۀ همۀ اینها یک مطلب را به ما میگوید که ما هرچه بیشتر به شناخت خودمان برسیم میتوانیم انسان آرام تر و درست تری باشیم. یعنی به اعتقاد شخص من رسیدن به صلح و آرامش و آسایش بدون شناخت و آگاهی امکان پذیر نیست .به آن مرحله از دانایی برسیم و خودمان باید بشناسیم یعنی به آن شعور برسیم و برای هرکاری که انجام میدهیم باید دلیل داشته باشیم که ما این کار را برای چه انجام میدهیم؟ برای چه مواد مصرف میکنیم؟ و برای چه نباید مواد مصرف کنیم؟ دلیل هردو را باید بدانیم. همیشه در اول جلسه میگوییم: خدایا من را از قوی ترین دشمن خودم که جهل و ناآگاهی است نجات بده. پس همه چیز به ما بستگی دارد. به همین دلیل است که ما روی جهان بینی انقدر کار میکنیم. نور خداوند میتواند در بعضی انسانها متجلی شود. مثلا رسول خداـ حضرت مسیح ـ حضرت علی. نور باید در چنین انسانهایی متجلی شود که انها مسیر را نشان دهند. آنها انرژی خو را از جای دیگری میگیرند. نور خداوند ثابت است و همیشه هست. امیدواریم که مطالب را درک کرده باشید چون در کتاب خیلی از نور صحبت میکند.
موضوعات مرتبط: سی دی ها برچسبها: کنگره60, سی دی نور, مهندس دژاکام [ سه شنبه دوازدهم بهمن ۱۳۹۵ ] [ 22:34 ] [ Amir Hoshang Soghandi ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |