وبلاگ آقای امیرهوشنگ سوقندی_درمان اعتیاد دروس آکادمی کنگره60
| ||
گالری
![]()
"بنام قدرت مطلق"
مبحث امروز مطالبی است مربوط به تاریخ 80/11/19 که یک پاراگراف را میخوانم و بعد راجع به آن صحبت میکنم. استاد: در مورد چه سخن بگویم؟ شاگرد: بهتر است در مورد حس صحبت کنیم. در مورد حس زیاد صحبت کردیم، هر چقدر هم صحبت کنیم باز هم کم است. صحبتهایی در سیدیهای قدیم کردیم و باز هم نیاز است. استاد: حس مربوط به ساختمان جسمی بدن در حال حاضر است. یعنی زمانی که جسم و روح و نفس با هم باشند. پنج حس دیگر با اندامهای نام برده شده یعنی هفت پیکر که این هفت پیکرها با آن پنج حس در ارتباط میباشند که هر دو قسمت قابل لمس نیستند، اما قابل حس از نوع خودش میباشد که با عالم بیرون و غیره که میدانید در ارتباط جاری هستند. آیا مفهوم شد؟ مطمئنم که از این مطلب هیچ چیزی نفهمیدید. حالا فعلاً این را داشته باشید، اول باید مقدماتی را بگویم و بعد راجع به آن صحبت کنم. ما در مطالب گذشته راجع به جسم صحبت کردیم. البته این صحبتها که راجع به جسم میکنیم ذره ذره تکمیل میشود چون مطالبی که من برای شما صحبت میکنم را از اینترنت و کتابها رونویسی نمیکنم. مطالبی که مطرح میکنم را روی آن تفکر و اندیشه میکنم و برای شما میگویم و ذره ذره کامل میشود. مثلاً اگر گفتم در جسم ساختار بیرونی و یا درونی هست، ممکن است یک ساختار دیگر به آن افزوده شود و این مثل یک بازی پازل میماند که ذره ذره کامل میشود. ما برای جسم خیلی ارزش قائل شدیم و باید هم ارزش قائل شویم چون جسم شهر مسکونی و خانه ماست، چیزی هست که ما در آن زندگی میکنیم. بَلَد ماست. ادامه حیات ما در این کره زمین بستگی کامل به این ساختار جسمی ما دارد، هر قسمت آن دارای نقص و ایراد باشد، ما دچار مشکلات و معضلات بسیار میشویم. خاصیتی که جسم دارد را بارها گفتهایم. این که خودش خودش را میسازد و ترمیم میکند. اگر دست خود را نگاه کنیم ممکن است این دست، دست پارسالی نباشد یعنی سلولهای دیگر جایگزین شدند و ما متوجه مرگ سلولها نمیشویم؛ حتی استخوانهای ما در طول زمان عوض میشوند. بنابراین ماشین آلات صنعتی قادر نیستند خودشان را ترمیم کنند، ولی بدن انسان تا زنده است خودش را ترمیم میکند. مشروط به این که مواد لازم یا شرایط لازم را برایش ایجاد کنیم. ممکن است گاهی اوقات جسم را خیلی سرسری بگیریم، خیال کنیم همین جوری به دنیا آمده، درست شده، بزرگ شده و ... . اگر دقیق شویم میبینیم جسم سیستم و یک ماشین پیچیده است و در عین حال خیلی ساده؛ فقط یک شرایطی دارد، باید یک اطلاعات و دانشی داشته باشیم برای نگهداری این جسم. اگر برای جسم که داریم احترام قائل نشویم و اطلاعات جمع آوری نکنیم و نتوانیم از آن مراقبت کنیم، دچار انواع و اقسام بیماریهای مختلف میشویم. در بین انسانها که نگاه میکنیم، مخصوصاً در همین تهران، ما انسان سالم خیلی کم پیدا میکنیم. اکثر انسانها یک بیماری و مریضی دارند. حالا یا میگرن، ام اس، دوبینی، بیماری پوستی، دستگاه گوارشی، پوکی استخوان، کم خونی و انواع و اقسام این بیماریها، برای همین میبینیم روز به روز بیمارستانها اضافه و گسترده میشود، با شرایط خاص خودش. این دلیل بیتوجهی ما به جسم است و یا کم توجهی است. اگر قوانین خیلی ساده را رعایت کنیم میتوانیم از جسم خوب و سالمی برخوردار باشیم. قدر مسلم، شما اگر یک اتومبیل داشته باشید یک چیزهایی لازم دارد؛ مثلاً بنزین، آب برای رادیاتور، روغن، روغن ترمز، گریس، باد برای لاستیک! چون اگر لاستیک باد نداشته باشد ماشین نمیتواند راه برود. وقتی لاستیک باد ندارد که نمیتوان به آن روغن یا آب داد، به دردش نمیخورد. پس هر قسمت اتومبیل ماده خاصی را نیاز دارد. جسم ما هم همین طور است، قسمتهای مختلف مواد مختلفی نیاز دارد که بارها راجع به آن صحبت کردیم و گفتیم؛ یکسری مواد هست که از بیرون میگیریم، از طبیعت میگیریم، مثلاً کلسیم را نمیتوانیم از بیرون بگیریم بخوریم، چون گچ قابل خوردن نیست. گیاهان کلسیم را از زمین میگیرند و در خودشان تبدیل به کلسیم میکنند، بعد حیوانات گیاه را میخورند تبدیل به شیر میشود، ما لبنیات را میگیریم استفاده میکنیم و کلسیم میگیریم. پس این فرآیند را دارد. ما باید از انواع و اقسام مواد غذایی استفاده کنیم. خیلی خوشحالم که بچهها میگفتند اعضای کنگره 60 دیگر فریزرهایشان خالی است، هم برق مصرف نمیکنند هم مواد خوراکی را تبدیل به زباله نمیکنند و بعد بخورند. گوشت را حداکثر یک هفته میتوانی در فریزر بگذاری نه شش ماه، گوسفند را شقه میکنند، تکه تکه در فریزر میگذارند و بعد مصرف میکنند یا سبزیها و خوراکیها را که راجع به آنها هم صحبت کردیم. امیدوارم فریزرهای همه خالی باشد و هر چه میخواهید بروید تازه بخرید. یکی این موضوع شد. یکی دیگر، موادی مورد نیاز جسم بود که در داخل جسم، خودش میسازد. مثل پالایشگاه نفت را میدهیم پالایشگاه، بنزین، روغن موتور، قیر و پتروشیمی و انواع چیزها حتی پلاستیک و همه را میسازد. حال داخل جسم، هورمونها داخل جسم ساخته میشود، اندروفین، دینورفین، ناقلهای عصبی، استیل کولین، سروتونین و انواع مواد، پروتئینها و آنزیمها، اینها همه داخل بدن ساخته میشود. اگر آنها مشکل داشته باشند ما دچار مشکل میشویم. غیر از این دو یک چیز دیگر که در سلامتی نقش دارد ژن است. ژن نقشه ساختمان هر جسمی است. اگر بخواهیم مثال بزنیم که البته ممکن است کاملاً منطبق نباشد، ولی حالا مثلاً: یک ساختمان را در نظر بگیرید؛ قسمت بیرونی، پشت بام، سنگش، قیر و گونی پشتش، راههای آبش، این ها می شود مسائل بیرونی که باید مرتب رسیدگی کرد. قسمت درونی؛ مبل، وسایل آشپزخانه، فرش که اینها را هم باید رسیدگی کرد. ژنِ آن، ساختار اصلی آن ساختمان است که در آن ساختمان تیرآهن نمرهء چند به کار رفته، میلگردها میل گرد چند بوده، بتونها به چه شکل بوده، بتون ریزی آن و آجرهای ساختمان هم مثل ژن است. حالا خود ژن کار نمیکند، خود ژن بیان دارد، میگوییم: بیان ژن یعنی دستوری را میدهد که کاری انجام بده. دستور میدهد سروتونین یا دوپامین تولید کن و دستوراتِ کار دیگر میدهد. این هم در سلامتی ما خیلی تأثیر دارد که هر کس آن ژنتیکش چگونه است؟ ژن خودش ممکن است عوض نشود، ولی بیانش قابل تغییر است. به عقیده من در مسائل بیماری هر سه قابل کنترل و درمان است. حالا در ژن کمی محدودیت داریم، نمیگویم خیلی میتوانیم مانور دهیم ولی باز هم میشود خیلی کارها کرد. مثلاً کسی که از نظر ژنتیکی بین آنها خودکشی هست، ژن او ژن خودکشی نیست بلکه ژن باید مادهای را ترشح کند و تولید کند. مثلاً دوپامین تولید نمیکند و در اثر کمبود آن مواد، شخص خمار است، دست به اقدام خودکشی می کند پس این را میتوانیم تغییرش دهیم. علم پزشکی به بشریت خیلی خدمت کرده و نمیتوان از آن غافل شد. هم علم پزشکی هم مسائل دیگر؛ نمیتوان گفت فقط علم پزشکی بلکه تمام علوم به انسان کمک کردند و علم پزشکی کمک شایانی کرده است. قدیم آدم ها 35 یا 40 سال بیشتر عمر نمیکردند. همه یا وبا، حصبه، دیفتری میگرفتند و میمُردند. چیزی که باعث طول عمر انسانها شد همان علم پزشکی بود. میکروبها و واکسنها را شناخت، چگونگی مقابله با بیماریها مطرح شد، چگونگی ضدعفونی کردن شناخته شد، این که چگونه بلافاصله وبا را مهار و کنترل کنند، طاعون، حصبه و سل را مهار میکنند و خیلی بیماریها را جلوی آن را گرفتند و کنترل کردند. انواع و اقسام آنتیبیوتیکها آمد و جلوی بیماریها را گرفت. در قسمت جراحی خدمات شایان انجام میشود. در اورتوپد همینطور و در خود بیماریها هم کارش را انجام میدهد. ولی اینجا یک راه دیگر هم باز شد و آن راهی که باز شد اینکه در بعضی سطوح به جای این که عامل بیماری از بین برود، علامت و علائم بیماری از بین میرود. خود بیماری از بین نمیرود! فرضاً درد یک علائم بالینی است یعنی اگر کلیه، درد میگیرد ما متوجه خرابی کلیه میشویم. حالا اگر ما دائماً درد کلیه را ساکت کنیم، درد را نمیفهمیم ولی کلیه روز به روز خرابتر میشود. در این قسمتها هم باز پزشکی میآید کار خود را انجام میدهد ولی بعضی سطوح میبینیم که نه! سعی میکند علائم بیماری را از بین ببرد. مثلاً اگر یک غدهای در یک قسمت بدن در میآید، سعی میکنند غده را از بین ببرند. ولی عاملی که باعث ایجاد آن غده سرطانی یا بدخیم یا خوشخیم شده را باید شناسایی کند که کمتر دنبال آن عامل میرود. اگر معده سوراخ است دنبال ترمیم سوراخ معده است در فکر این که چگونه این معده سوراخ شده نیست. در اعتیاد هم همین طور بود ما اینها را در اعتیاد فهمیدیم. در اعتیاد هم سعی میشود علامت بیماری از بین برود خود بیماری از بین نمیرود. علامت بیماری این که وقتی مصرف کننده مواد مصرف نکند، خواب نمیرود و بیرونروی پیدا میکند، قرص میدهیم علامت از بین برود. البته جلوی علائم را گرفتن در بعضی بیماریها لازم و واجب است. البته اگر جلوی بیرونروی را نگیرند تمام آب بدن از بین میرود و ممکن است بمیرد، آنجا جلویش را میگیرند و بعد میروند بیماری را پیدا کنند. در اعتیاد؛ خواب، استخوان درد، مسائل زناشویی و همه مسائل، ما سعی میکنیم علائم را از بین ببریم که این مسئله هارم ریداکشن(harm reduction) یا درمان نگهدارنده همین قضیه است که با داروی مرتب و روزانه علائم بیماری را از بین میبرند. البته این هم در بعضی مواقع و جاها کاملاً خوب و مفید است. اینجا ما باید به نقطه دیگر نگاه کنیم؛ مثلاً شخصی بیماری ام اس دارد، علائم بیماری از بین میرود، خود بیماری را نشناختهاند. شخص باید هفتهای سه تا تزریق انجام دهد که دچار دوبینی، لرزش و عدم تعادل نشود. یا کسی که کولیت اولسراتیو دارد باید حتما روزی هشت تا ده تا مِزولازین بخورد، چون بیرونروی دارد، روزهای اول جلوی بیرونروی را میگیرد، ولی به مرور زمان نمیگیرد، خونریزی هست و ... پس دائماً جلوی بیماری را میگیرند. برای اسکیزوفرنی و دوقطبی هم داروهایی میدهیم که جلوی علائم را میگیرد ولی ریشه را نمیتوانیم از بین ببریم. شاید خندهدار و عجیب باشد، مواد مخدر هم دارویی است که مردم خودشان برای همدیگر توصیه و تجویز میکنند. مثلاً کمرش درد میکند، میگوید یک حب تریاک بکش، خوب میشود. من تأیید نمیکنم ولی کاری است که در جامعه برای خیلی داروها انجام میدهند. در بعضی کشورها از حشیش به عنوان دارو برای بعضی بیماریها استفاده میکنند، نه کشیدنی بلکه به گونه دیگر. موادمخدر خود، دارو بوده و چون ما از آن سوءاستفاده میکنیم دچار مشکل میشویم. پس اینها مال جسم بود. آیا همه چیز ما جسم است؟ اینها همه شد مال خانه، بنا، شهر و ترمیم آن؛ مال ماشین شد. آیا ماشین راننده هم دارد یا نه؟ حالا خود راننده چی؟ راننده را فعلاً میگوییم روان یا آن نفسی که درون آن است. چون گفتیم مجموعه خلق و خوی، روان است. چون جسم، روان و جهانبینی داریم. مثلاً آدم عصبانی است، آدم مجنونی است، دمدمی مزاج است، آدم افسرده، گوشهگیر و میل به خودکشی دارد و همه چیز ممکن است باشد. حالا این روان را چه چیز میسازد؟ در بحثهای قبلی گفتیم مقداری از روان را جسم و مقداری را جهانبینی میسازد. جسم چطور روان را میسازد؟ مسئله سادهاش این است که شما اگر دندانتان درد بگیرد کسی نمیتواند با شما حرف بزند، با کوچکترین حرف از کوره در میروید و عصبانی میشوید، حالت نرمال و طبیعی ندارید و تمام روانتان بهم میریزد. برای یک سردرد هم همین طور پس اینها مسائل درشت و بزرگ روی روان است. مسئله دیگر همان مسئله بیوشیمی است. کسی که مصرف کننده هروئین است وقتی خمار باشد و موادش را مصرف کند، فوراً با مصرف آن مواد که شیمیایی هم هست فوراً حالش خوب میشود. حالا اینجا هم مواد روی روان اثر میگذارد. مسئله مواد بیوشیمی و ناقلهاست که در فرد چقدر تولید میشود، چقدر به او داده میشود و فرد چقدر از بیرون به او تریاک داده میشود که حالش خوب میشود. انسانهای معمولی و طبیعی هم از درون چقدر مواد مخدر بدن تولید میکند. چقدر ماده مخدر دینورفین، اندروفین یا دوپامین و خیلی مواد دیگر که نمیشناسیم، این بدن چقدر تولید میکند و به شخص میدهد که شخص سرحال هست یا سرحال نیست. چون سرحال بودن یا سرحال نبودن، با انرژی بودن یا نبودن همه بستگی به این دارد که ما بدنمان چقدر مواد مخدر تولید میکند و به ما میدهد، این خیلی مهم است. مواد بیوشیمی که در درون ما در سیستم عصبی ما تحت عنوان ناقلهای عصبی یا هورمونها و خیلی چیزهای دیگر در بدن ما تولید میشود و به ما میدهد، آنها هستند که ما را شاداب یا افسرده یا نگهداری میکنند یا پریشان میکنند. ممکن است یک بار تولید شود، حال ما خوب، یک بار تولید نمیشود حالمان بد میشود. پس جسم نقش بسیار سازندهای روی روان دارد، که قدیم میگفتند: عقل سالم در بدن سالم است. بعد از آن جهانبینی و نگرش ماست. اینکه ما نگاه و نگرشمان به زندگی و حیات چیست؟ چگونه زندگی، دنیا و خودمان را میبینیم؟ ما گاهی اوقات میتوانیم حتی افرادی که دوستشان داریم و یک مشکلی بین ما پیش میآید را با یک نگاه آنها را بدترین آدمها تصور کنیم، در لحظه. ممکن است با نگاهی دیگر اینطور نباشد بگوییم نه! عیب ندارد فعلاً عصبانی است یعنی با تفکرمان میتوانیم انسانها را جورهای مختلف ببینیم. میتوانیم با یک تفکر یک لحظه دوستمان را دشمن ببینیم، یک لحظه دوست ببینیم. ما تعیین میکنیم که چگونه ببینیم. ممکن است از یکی دوستانتان بسیار ناراحت باشید و میخواهید اصلاً نباشد؛ بعد دوست دیگر میگوید از دستش ناراحت نباش! او تو را دوست دارد و ... فوری عوض میشوید. ما با نگرش و نگاه خودمان میتوانیم موضوعات را متفاوت ببینیم. نگاه ما به زندگی هم همین است، نگاه ما میتواند نگاه کینه توزانه، طلبکارانه، پرمدعا باشد. میتواند هم نگاه خوبی باشد. الان یک نگاه بسیار پرمدعا و طلبکارانه از جهان هستی دارید، به زندگی و همه چیز لعنت میفرستید. یک مرتبه به شما میگویند یک غده سرطانی در سرت است، بدخیم و ... یکدفعه همه چیز میریزد به هم، میگویی غلط کردم، چه روزگار خوب و خوشی داشتم. آن موقع میفهمید یک مَن ماست چقدر کره دارد. این را آدم نمیفهمد. چنان خشکسالی شد اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق پس موقعی که بلایی سر ما بیاید تازه میفهمیم که ما چقدر خوب بودیم و در آسایش بودیم و نمیدانستیم. این عزیزانی که پیش ما هستند و برای ما زیاد مهم نیستند، اصلاً احساسشان نمیکنیم. وقتی میفهمیم که اینها نیستند. اینها نگاه ماست به زندگی. اصولاً بارها گفتم انسان موجودی است حریص. وقتی مشکل ندارد مَنَم مَنَم میکند و مغرور و خودخواه است. ولی موقعی که بلایی سرش میآید شروع به ناله کردن و گریه کردن و التماس کردن میکند، این خاصیت انسان است. پس تفکر ما روی روان ما اثر بسیار مهم و مؤثری دارد که ما جهان را چگونه میبینیم. آدمهای امیدوار و شکرگزار (شکرگزاری از خالق، مخلوق، پدر و مادر، همسایه، همسر) کمتر مریض میشوند. چون بالغ بر بیش از صد و پنجاه مریضی که سایکوسوماتیک یا روانتنی نام دارد، مال آنهایی است که ناامید، ناشکر، حسود و کینهای هستند. بیماریهای روانتنی جزو مشخصه علم امروز است. مثلاً میروید پیش پزشک همه آزمایشات را انجام میدهید میگوید چیزی نیست، روده شما تحریک پذیر شده و عصبی است. نگاه ما به زندگی خیلی مهم است. ما میتوانیم با یک نان از زندگی کاملاً لذت ببریم. میتوانیم با یک خروار پول هم لذت از زندگی نبریم. موضوع این است که ما زندگی را چگونه میبینیم، زاویه دید ما چگونه است. چیزهایی که داریم قدرش را میدانیم یا نه؟ معمولاً تا زمانی که داریمشان قدرشان را نمیدانیم، وقتی از دست دادیم قدر آنها را میدانیم. پس یکی هم جهانبینی ماست که روی مسئله روان نقش دارد. مسئله دیگر هم باز روی این قضیه اضافه میشود و آن صور پنهان است. پس جسم، فکر و صورپنهان روی روان ما اثر میگذارد. صور پنهان مال قسمتهای ناشناخته انسان است که الان حس و مطلبی که خواندم میرود در این قسمت. میرود درصورپنهان ما که آیا ما صور پنهان داریم؟ بارها گفتم بله! ما دو قسمت هستیم آشکار و پنهان. صورآشکار با مرگ از بین میرود ولی قسمت پنهان ما از بین نمیرود. قدر مسلم همه این را قبول داریم که ما یک جسم هستیم و یک روح، البته کسانی که اعتقاد دارند. ما هیچ اجباری برای اعتقاد داشتن به این قضیه نداریم. خوب یکی جسم، یکی روح، یکی زندگی پس از مرگ. بعضی از بزرگان اعتقاد دارند البته به صورت نظری؛ حالا درک و فهم و آگاهی و حتماً هست یا نه! قابل اثبات نیست، چون صور پنهان چیزی است که دیده نمیشود. آن چیزهایی که دیده میشود را در آن ماندهایم وای به حال آن چیزهایی که قابل رؤیت نیست و دیده نمیشود. ما خیلی از صورپنهان و مسائلش را نمیدانیم حالا شما چطوری میخواهید عقل، حس، نفس و روح را نشان دهید. یک بیماری ام اس که ظاهری است را در درمان آن ماندهایم و خیلی بیماریهای دیگر؛ چه برسد به صورپنهان. البته به اعتقاد من اینها همه قابل درمان است. در جسم ساختمان بیرونی و داخلی و ژن اینها همه قابل درمان است. اگر ما راه و مسیرش را پیدا کنیم اینها را میتوانیم به سهولت درمان کنیم. درمان پایهای و ریشهای که آن تئوری ایکس که من مطرح کردم آن تئوری یک چیز کاملاً جدی هست و من کاملاً به آن اعتقاد دارم. البته باید توسط محققین مورد کاوش و ارزیابی قرار بگیرد که میآید همین مسائل را مطرح میکند و خیلی بیماریهای زیادی را قابل درمان میکند. بعضی بزرگان اعتقاد دارند که ما هفت پیکر داریم، البته قابل اثبات نیست فقط جهت دانستن میگویم. برای همین گفته شده سبع سماوات یعنی هفت آسمان. آسمان هفتگانه خلق کردیم در هفت طبقه. سبع یعنی هفت و سماوات یعنی آسمانها؛ پس اگر هفت آسمان داشته باشیم، ممکن است عدد کبیره باشد. بعضی بزرگان ما اعتقاد دارند که این هفت طبقه آسمان که هست، هر کدام یک ارتعاش و یک فرکانس دارد. فرکانس یعنی فرضاً اجسام جوری هست که بعضیها فشرده میشود، میشود جسم، بعضیها میشود مایع، بعضیها گاز . یعنی صور مختلف دارد. آن چیزی که در خواب میبینید آنها فرکانس و ارتعاش دیگر دارند با جهان مادی فرق میکند. گر چه در خواب گلابی میبینید گلابی که در خواب میبینید با گلابی که در بیداری میبینیم فرق میکند ولی هر دو گلابی است. آن فرکانسش چیز دیگر است این فرکانسش چیز دیگر است. پس حالا جهان خواب و جهان بیداری شد دو جهان، جهان ذهن را هم که اضافه کنیم سه جهان ولی بزرگان معتقدند هفت آسمان هست که همان که میگویند بهشت هفت طبقه دارد و جهنم هفت طبقه. ممکن است از این برگرفته باشند. مثلاً کسانی که معتقد بودند که هفت پیکر هست، هفت آسمان و هفت هیکل ما داریم، این پیکرها همه مثل سایهها توی هم هستند. جسم اولی که مُرد از بین رفت بعدی میآید رو و آن میرود به جهان دیگر و بُعد دیگر، برزخ، فردوس، بهشت یا جهنم! که مولانا میگوید: پنج حس از درون ما سور او یعنی پنج حس از درون بدن چسبیده به او مثل چشم، گوش و ... اینها چسبیده به جسم هستند در درون هستند. بیرون یعنی از جسم بیرون هستند. پنج حس از برون مأمور او ده حس است و هفت اندام دگر آنچه اندر گفت ناید می شمار. چیزی هست که اصلاً قابل گفتن نیست حالا این به چه درد ما میخورد؟ آیا میخواهیم عارف و صوفی شویم؟ نه! فقط میخواهم بگویم که پشت پرده نیم پرده هم هست. زیر کاسه نیمکاسه هم هست. پشت این پرده یک پرده دیگر هست. اینجا یک پرده هست و شما نمیبینید پشت آن چیست؟ وقتی پرده را میکشی میبینی یک جهان دیگر و چیزهای دیگر هست. باز یک پرده هست باز آن را میکشی میبینی، باز یک منظرههای دیگر، موضوعات دیگر هست. باز دو مرتبه آن پرده را میکشی و میبینی جهان دیگر، یک چیز دیگر باز شد. فعلاً جلوی ما یک پرده کشیده شده که آن جا میگوید: آنچه اندر گفت ناید می شمار؛ یعنی اصلاً قابل گفتن و گفتار و قابل باور نیست. پس ما اینها را میگوییم که گوش ما آشنا شود که زندگی این نیست که هر که بُرد بُرد، هر که خورد خورد هر خلافی هر کاری هر تجاوزی هر ظلمی و هر تخطی کردی تمام شد و رفت. این پشتپردهها است که میگوید: ذرهای، مثقالی عمل خیر و عمل شر انجام دادی باید جواب بدهی. «الله سریع الحساب» پس پروندهاش به این جا میخورد. حال راجع به قضیه حس صحبت میکنیم. ما حسهایی داریم که مال ساختمان بدنی است که در حال حاضر در آن هستیم یعنی زمانی که جسم، روح و نفس و اینها همه با هم باشند. این پنج حس ما (حس بینایی، شنوایی، چشایی و ...) تا موقعی کار میکند که ما نَمُرده باشیم. وقتی روح یا نفس از جسم خارج شدند، ترک همیشگی میکنند، گر چه موقع خواب ترک موقت میکنند. وقتی خواب هستیم ما صداها را نمیشنویم، چشم ما نمیبیند و ... . حس مربوط به ساختمان جسمی بدن در حال حاضر است؛ یعنی زمانی که جسم و روح و نفس با هم باشند. پنج حس دیگر با اندامهای نام برده شده یعنی هفت پیکر که این هفت پیکرها با آن پنج حس در ارتباط میباشند، که هر دو قسمت قابل لمس نیستند اما قابل حس از نوع خودش میباشد که با عالم بیرون و غیره که میدانید در ارتباط جاری هستند. پس حس مربوط به ساختمان جسمی بدن در حال حاضر است یعنی تا زمانی که جسم، روح و نفس با هم باشند. پنج حس دیگر( پنج حس برون مامور او)با اندامهای نام برده شده یعنی هفت پیکر که این هفت اندام با آن پنج حس بیرون در ارتباط است و موقع خواب که حسهای ظاهر کار نمیکند آن پنج حس دیگر با پیکرها فعال میشوند و شما در خواب میبینید با چشم دیگر با گوش دیگر و حرکت میکنید با پیکر دیگر. لمس میکنید با پیکر دیگر که اینها قابل لمس نیستند، مگر در خواب که قابل لمس هستند. چیزی که در خواب میبینید مثلاً خودتان یا کسی دیگر، الان قابل لمس نیستند، حسهای آن هم قابل لمس نیست. اما قابل حس از نوع خودش هستند یعنی میتوانی حسش کنی البته زمانی که در خواب هستی. آن حواس با عالم بیرون در ارتباط هستند. دفعه قبل پرسیده بودم (بسم الله الرحمن الرحیم) چند حرف است چون خواستم شما را کمی با کتاب آسمانی خودمان آشنا کنم. خیلیها گفتهاند این کتابی است که رسول خدا که آدم فهمیدهای بوده، آن را از روی انجیل و تورات رونویسی کرده است. از این حرفها زیاد در حاشیه میزنند. یعنی میخواهند نقض کنند. میگویند این کتاب، کتاب آسمانی نیست. حالا میخواهم یکسری از مطالب و مسائل بسیار مهم و با اهمیت این کتاب را برای شما بگویم. اولاً در نظر داشته باشید که اعداد به صورت 1، 2، 3، 4 شاید صد سال پیش هم به این صورت نبود. اعداد و ریاضیات را به این صورت نداشتیم. مثلاً الف عدد یک بود. ب عدد دو و ... حروف ابجد مال همین است، چون اعداد نداشتیم. الان است که ما اعداد را با 1، 2، 3، 4، 5 نمایش میدهیم ولی قدیم اینها نبود. قدیمیها خط سیاق میگفتند. مثلاً میخواستند بگویند یک مَن گندم، مینوشتند الف مَن گندم؛ یا سه مَن جو را مینوشتند ج مَن جو، به جای 3، ج مینوشتند. از نظر ریاضی و مضربهای ریاضی مسائلی را میخواهم برایتان بگویم. خوب بسم الله الرحمن الرحیم 19 حرف شد. تعداد سورههای قرآن 114 بود، تقسیم کردیم جواب 6 شد. البته این کشف دانشمند دیگری است. موسیقی یک ریتم دارد یعنی چه؟ یک ریتم دارد و یک میزان یعنی آن ریتم دائماً تکرار میشود، مثلاً آن فرد که دارد در اجرای یک قطعه موسیقی، ضرب میزند یک حرکتی را دائماً تکرار میکند. دائماً یک ریتم را تکرار میکند. مثلاً در موسیقی میزانهای مختلف داریم، یعنی یک ریتمهای مختلف داریم مثلاً یک ریتم 1، 2، 3، 4_ 1، 2، 3، 4 میبینی تمام قطعه ریتم آن این جوری است که میزان آن چهار چهارم است. یکسری ریتم داریم سه چهارم است مثلاً اگر تمام آهنگ و قطعه را نگاه کنید و تو دلتون بگویید دائماً 1، 2، 3 تکرار میشود و آن پایه جاز و ضرب هم همیشه 1، 2، 3 است و دائماً تکرار میشود. حالا بعضی ریتم ها دو چهارم هستند اصطلاحاً، و در میزان دو چهارم هستند، دو شماره است. 1، 2_ 1، 2 دائماً یک ریتم تکرار میشود. میخواهم بگویم کتاب آسمانی هم بر مبنای یک ریتم است و آن ریتم دائماً در تمام سطوح این کتاب تکرار میشود. ریتم بسم الله الرحمن الرحیم که از 19 حرف تشکیل شده و این مرتب تکرار میشود. حالا 114 سوره که این ریتم 19 تکرار میشود، یعنی 6 تا 19 تا میشود 114 و خورده نمیآورد. حالا از نظر موسیقی گفتم که یک کم ریتم را بدانید. الان میخواهم بگویم مضرب میگویید مضرب یعنی چه؟ مضرب 4 است یا مضرب 5 است. پس فهمیدید که بسم الله الرحمن الرحیم شد 19 حرف و سورهها هم که 6 تا 19 تا تکرار کنیم میشود به تعداد سورهها. حالا یک تحقیق دیگر کنید؛ دو تا سوره داریم اولش با قاف شروع میشود. ما در کتاب آسمانی خود حروف مُقَطعه داریم، پاراگراف هم میگویند. حروف عربی 28 حرف است که در فارسی (پ ژ گ چ) اضافه میشود و این حروف را در عربی ندارد. مثلاً دژاکام را میگویند دجاکام. 29 سوره در قرآن با 14 تا از حروف عربی شروع شده است. حالا دو سوره را پیدا کنید و ببینید هر کدام از این سورهها چند قاف دارد. در آخر هر جلسه سعی میکنیم از این ارتباطات بگوییم و خودتان بروید نگاه کنید و مطالعه کنید، بعداً میفهمید که نه! حساب به این شوخیها نیست. موضوع خیلی از این بزرگتر و سنگینتر است که ما کجا و آن کتاب کجا؟؟؟ از اینکه به حرفهای من گوش کردید، متشکرم. "پایان"
تهیّه و تنظیم و تایپ: مسافر مهدی (لژیون دوم نمایندگی عطّار نیشابور)
موضوعات مرتبط: سی دی ها برچسبها: کنگره60, نمایندگی عطار نیشابور, متن کامل سی دی ریتم, شهرری [ پنجشنبه بیست و هشتم دی ۱۳۹۶ ] [ 11:38 ] [ Amir Hoshang Soghandi ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |