وبلاگ آقای امیرهوشنگ سوقندی_درمان اعتیاد دروس آکادمی کنگره60
| ||
گالری
مقدمه : خیلی وقتهای مفاهیم زندگی در قالب داستان به خوبی بیان میشود. خیلی از داستانها به مرور زمان کهنه نمی شوند چون بر گرفته از حقایق زندگی هستند و حقایق در گذشته بوده اند و در زمان حال هستند و در اینده هم خواهند بود و این بستگی به انسان و حسهای انسان دارد که از این داستانها درس بگیرد و ارتباط برقرار کند و اگر نتوانست چیزی درک کند گواه این است که حسهای فرد بسته است. انسانهایی که در تاریکی فرو رفتهاند نمیتوانند با این داستانها ارتباط برقرار کنند و هیچ جذابیتی برایشان ندارد.خیلی وفتها حقایق در قالب تمثیل بیان میشود که بهتر درک شود و در ذهن جای گیرد,مانند جام ,زهر ,دیو ,کوه و یا شمشیر و... اگر انسانی در دلش دردی دارد میتواند از آن به عنوان یک سرمایه استفاده کند.ضربات تاریک میتواند تبدیل به سلاحی شوند برای رشد ما ،البته اگر علم و دانایی کسب کنیم و در جهت خروج از تاریکی قدم برداریم. اگر تیغی نباشد،خنجری نباشد،شمشیری نباشد،تاریکی نباشد ، دیگر توانی هم برای قدرتمند شدن نخواهد بود. بشکافید آنچه شکافتی نیست ، در دل سنگ بروید و ترکیبها را جدا نمایید داستان : این داستان، داستان شاه آرتور است با عنوان شمشیر در سنگ. در زمانی که کشور انگلستان زیر سلطه امپراتوری روم باستان بود ،شمشیری پیدا میشود که در میان سنگ بزرگی جای گرفته بود و مردمان بدوی و قدرتمندان دوره تلاش می کنند که آن شمشیر خاص را از دل سنگ بیرون بیاورند ،ولی موفق نمیشدند ؛تا اینکه یک پسر لاغر اندام و نوجوان توانست به راحتی آن شمشیر را از دل سنگ خارج کند .آن جوان لاغر اندام و کم سن و سال تبدیل میشود به یک جنگجوی قدرتمند که عدهی زیادی هم به عنوان سرباز در کنارش میجنگیدند و توانستند کشورشان را از زیر سلطه روم خارج کنند و استقلال کسب کردند. این داستان یک افسانه از دوران قدیم انگلستان و شاه آرتور است که سؤالات زیادی را برای انسان به وجود میاورد . مثلاً : چطور ممکن است که شمشیر در دل سنگ فرو رود؟ چگونه آن شمشیر از دل سنگ بیرون آمد؟ توضیح :این که شمشیر در درون سنگ فرو رود ,مسئله ایست نشدنی و دور از واقعیت و حتماً یک جسم نرمی بوده که شمشیر در آن فرو رفته و به مرور زمان آن جسم تبدیل به سنگ شده است ,سنگی که در دل خود یک شمشیر جای داده و یقیناً عمل خارج کردن شمشیر از درون سنگ عملی است پر فایده و مهم که میخواهد پیام خاص را به ما انتقال دهد. سنگ یک تمثیل درونی است و منظور از آن همان دل یا قلب انسان است ؛که در صور آشکار به قلب اشاره دارد و در صور پنهان همان دل معنوی انسان است. انسانی که در تعادل کامل بدون هیچ کینه یا خشم و یا حس بدی در حال زندگی است ,قلب و دلش نیز به خوبی و در آرامش و نرمی در حال کار کردن است. حال برای اینکه آن انسان از تعادل خارج شود و به تاریکیها سقوط کند کافی است به درون قلبش کینه یا حسد یا حسهای منفی وارد شود و یا در واقع ضربهای از تاریکیها به او وارد شود و در اصل حسهای آن فرد از تعادل خارج شود .در این حالت فرد نیز از تعادل خارجشده و قلب و دلش به نرمی قبل نخواهد بود و به طرف سنگ شدن و سیاه شدن حرکت میکند. آن شمشیر که گفتیم تمثیلی است از ضربه تاریکیها که در صور پنهان به دل انسان وارد میشود و در اصطلاح شمشیری برنده در قلب و دل انسان مینشیند و دل انسان را پاره میکند و با این پارگی دل و قلب، همه چیز از تعادل خارج میشود.انسان در مقابل این صدمات و ضربهها مقاوم میشود و به اصطلاح پوست کلفت میشود مانند سر انگشتان گیتاریستها با کف پاهای کسانی که رقص باله میکنند یا کف دست کسانی که با آچار های مختلف کار انجام میدهند.سیستم خودکار بدن طوری کار میکند که از ضربات بعدی جلوگیری کند و آن قسمت خاص به دلیل تغییراتی که در حسش به وجود آمده ,محکم تر و قطورتر میشود و سیستم دفاعی به خود میگیرد تا از اصابت ضربات بعدی جلوگیری کند. این اتفاق ،فرایند یا واکنش خودکار در صور پنهان انسان نیز صور میگیرد و کسی که مثلاً ضربه عشقی ,احساسی یا روحی میبیند ,تغییر حس داده و پوست کلفت میشوند و در واقع احساسات خود را(در آن مورد خاص) میبندند .در صور آشکار پوست آن قسمت خاص از بدن قطور میشود و در صور پنهان احساسات آن قسمت زمخت و بسته میشود. پس اگر فردی را میبینیم که در موارد خاص حسی ندارد به این معنی نیست که فرد احساس ندارد به این معنی است که فرد در آن مورد خاص آسیب دیده .این یک سیستم امنیتی است در مقابل ضربات و صدمات احتمالی که ممکن است در آینده به آن قسمت وارد شود .اینجاست که دل و قلب فرد سنگ شده ؛سنگی که در درونش تیغ یا شمشیر فرو رفته است .(همان تمثیل شمشیر در سنگ)و انسان سنگ دل متولد میشود.از این به بعد دیگر هیچ شمشیر یا ضربهای نمیتواند به قلب یا دل فرد وارد شود و آسیب بیشتری به وی وارد کند. این حالت چند خاصیت دارد،یکی که دیگر آسیبی را احساس نمیکند و دیگری این که حسهایش بسته است و نمیتواند بین دل و قلبش با هستی ارتباط برقرار کند.نمیتواند از طبیعت اطرافش لذت ببرد ،نمیتواند از بودن در کنار دوستانش لذت ببرد و غیره... .این که انسان دلش را سنگ میکند و دربهای دلش را به حسهای مختلف میبندد یک مکانیزم طبیعی است و این واکنش میتواند رنج انسان را کاهش دهد.ولی تا یک زمان کوتاهی خوب است و از یک مدتی که میگذرد این فقدان احساسات ، منجر به بروز مشکلات بزرگی میشود. صور پنهان انسان از این احساسات و امواج حسی تغذیه میکند و وقتی این خوراکهای حسی به انسان نرسد در واقع باعث کمبود ویتامین در صور پنهان میشود و بیماریها ظاهر میشوند مانند بیماری سرطان.حال انسان میخواهد از این حالت بسته بودن احساسات خارج شود ولی نمیتواند به همین راحتیها به عقب و سلامت خود بازگردد.چون نمیداند چه بلایی بر سر خود آورده و قلبش سنگ شده است و شمشیر وارده بر قلبش هم هنوز سر جایش هست و او احساسش نمیکند.البته شمشیر درون قلب ما میتواند اعتیاد باشد و در اصل بدترین ضربه تاریکیها همان اعتیاد است.برای برطرف نمودن این مشکل باید فرایند معکوس شکل بگیرد و معکوس سازی صورت گیرد و دل انسان سنگ دل دوباره نرم شود. حرکت معکوس میتواند یادگیری جهانبینی باشد و در مورد اعتیاد هم میتواند روش تدریجی تیپرینگ باشد. رفتهرفته قلب انسان نرم شده و حسها درون انسان جاری میشود و فرد آن شمشیرها و تیغهای درون قلبش را احساس میکند و شروع میکند به گریه کردن.احساس دردها و تیغهای درون دل و قلب از مهمترین و سختترین مراحل نرم سازی دل و فرایند معکوس میباشد.این مرحله باید طی بشود و دل به نرمی سابقش برگردد تا شمشیرها و تیغها از درون قلب و دل آدمی خارج شود تا زخمهای دل التیام یابد. زخمیهایی که درونشان تیغها مانده باشد هیچوقت بهبود نمییابند. فرایند معکوس دردناک است؛اصولاً خارج شدن انسان از تاریکیها دردناک است و سپس شمشیرها بیرون می ایند و زخم شروع میکند به خوب شدن البته با سرعت بیشتری بهبودی صورت میگیرد. در اینجا یک فرایند زایش صورت میگیرد ؛آن قلب یا دل تبدیل میشود به همان دل و قلب سابق اما کاملاً با هم متفاوت هستند .یعنی آگاهی ،تجربه و دانش در درون همین اتفاقات کسب شده است.نکته دیگر این که آن شمشیر و تیغ از دل انسان خارج نمیشود مگر این که علم و دانشش به انسان داده شود.حال همان طوری که شمشیر داستان شاه آرتور از درون سنگ خارج شد و ابزاری شد که در به قدرت رسیدن شاه آرتور کمکحالش بود، شمشیر و تیغی که تاریکیها به دل و قلب در صور پنهان ما وارد نمود ،حال که با آگاهی ، کسب علم و دانش خارج گشته میتواند ابزاری شود برای رشد و تعالی و پیروزی ما. تا زمانی که شمشیر یا ضربه تاریکیها در دل و قلب ما فرو رفته باشد و جا خوش کرده باشد ابزاری است برای فرو رفتن در تاریکیها و زمانی که آن شمشیر توسط آگاهی و دانایی ما خارج میشود میتواند ابزاری باشد برای مقابله با تاریکیها، مانند ماده مخدر تریاک که زمانی شمشیر فرو رفته در دل ما بود و امروز ابزاری است برای درمان ما و مبارزه با اعتیادمان.اگر انسانی در دلش دردی دارد میتواند از آن به عنوان یک سرمایه استفاده کند. ضربات تاریک میتواند تبدیل به سلاحی شوند برای رشد ما ، البته اگر علم و دانایی کسب کنیم و در جهت خروج از تاریکی قدم برداریم. اگر تیغی نباشد،خنجری نباشد،شمشیری نباشد،تاریکی نباشد ، دیگر توانی هم برای قدرتمند شدن نخواهد بود. بشکافید آنچه شکافتی نیست ، در دل سنگ بروید و ترکیبها را جدا نمایید. موضوعات مرتبط: سی دی ها برچسبها: کنگره, امین, شمشیر, سنگ [ جمعه دهم دی ۱۳۹۵ ] [ 23:41 ] [ Amir Hoshang Soghandi ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |